CliP من آن غریبه ی دیروز ، آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم . در آشنایی امروز مطالبی می نویسم و عکس ها و نوشته هایی قرار می دهم تا در فراموشی فردا یادم کنید . غرض نقشي است كز ما بازماند / كه هستي را نميبيبنم بقايي... |
|||
مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو ، صبوری مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ، دلواپسی مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری ! مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد ! مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن زنی که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود ! مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن . . . مادر تنها کسی است که میتوان “ دوستت دارم ”هایش را باور کرد ، حتی اگر نگوید . . . همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن ، کوچک و کوچک تر میشود .
فاصله ی تو تا آرزوهایت به اندازه ی زانوهایت است تا زمین
همین که در پیشگاه خداوند زانو بزنی به آرزوهایت میرسی
چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 1:16 :: نويسنده : مریم
صدای ناز می آید. ادامه مطلب ... چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 1:10 :: نويسنده : مریم
دانشجویی به استادش گفت:
ا ستاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم و تا وقتی خدا را نبینم آن را عبادت نمی کنم.
استاد به انتهای کلاس رفت و به آن دانشجو گفت: آیا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ داد: نه استاد! وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم. استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت : تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید ....
برگ های پایـــیزی سرشار از شعور درخت اند و خاطرات سه فصـــل را بر دوش می کشند!! آرام قدم بگذار … بر چهره ی تکیده ی آن ها!! این برگها حُرمت دارند... درد پایـــیز درد "دانســـتن ” است... چهار شنبه 3 مهر 1392برچسب:, :: 1:0 :: نويسنده : مریم
سرمشق های آب، بابا یادمان رفت
شعر خدای مهربان را حفظ کردیم
اما خدای مهربان را یادمان رفت... سال تحصیلی جدید را به شما دانش آموزان وهمکاران محترم تبریک عرض میکنم.....
ببخشید از اینکه مدتی فرصت نکردم به وبلاگم سر بزنم....نزدیک مهر بود و من هم سرم خیلی شلوغ بود. سه شنبه 2 مهر 1392برچسب:, :: 23:40 :: نويسنده : مریم
خدایا! من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیست خیالت از زمین راحت، که حتی روز روشن نیست کسی اینجا نمی بینه، که دنیا زیر چشماته یه عمره یادمون رفته، زمین دار مکافاته فراموشم شده گاهی، که این پایین چه ها کردم که روزی باید از اینجا، بازم پیش تو برگردم خدایا وقت برگشتن، کمی با من مدارا کن شنیدم گرمه آغوشت، اگه میشه منم جا کن...
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان
|
|||
![]() |