CliP
من آن غریبه ی دیروز ، آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم . در آشنایی امروز مطالبی می نویسم و عکس ها و نوشته هایی قرار می دهم تا در فراموشی فردا یادم کنید . غرض نقشي است كز ما بازماند / كه هستي را نمي‌بيبنم بقايي...
 
 
جمعه 17 آبان 1392برچسب:, :: 21:31 ::  نويسنده : مریم

سه سالگی‏اش بر مدار عاشورا می‏چرخد.
اتفاقی که طنین خنده‏های کودکانه‏اش را به غارت می‏برد
در عطش می‏ماند و می‏گدازد.
فرات از چشمانش مهاجرت می‏کند.
بی‏پناهی‏اش، در تمام بیابان‏ها تکثیر می‏شود
این سه سالگی اوست که در ویرانه‏ای کنار کاخ سبز، به اهتزاز درآمده و مکر خاندان ابوسفیان را به زانو درآورده است.

گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایت‏هایی که تاب باز گفتن‏شان را ندارد. بغض‏ها روی هم جمع شده است و به یک‏باره می‏خواهد فوران کند؛ آن هم در میان خرابه‏ای در یک شهر بزرگ که مردمانش یک روز تمام را بر آنان سنگ زده‏اند و بر غم کاروان افزوده‏اند و اینک رفته‏اند تا آسوده بخوابند؛ آسودگی‏شان را صدای گریه کودکی سه ساله برهم می‏زند. سه سال بیشتر ندارد، اما صدای گریه‏اش، خواب آسوده یک شهر را برهم می‏زند... و چقدر زود صدایش خاموش شد!

 

 



جمعه 17 آبان 1392برچسب:, :: 21:28 ::  نويسنده : مریم


توی خواب دیشب میدیدم بابا اومد تو خرابه

 

گفت که غمگین نشی یک وقت که نشستی تو خرابه

 

من توی آغوش بابام خوابای خوبی میدیدم

 

حرفای قشنگ اونو با دل و جون میشنیدم

 

درد دل کردم و گقتم بی شما چه ها کشیدم

 

توی این یک ماهه بابا یه روز خوشی ندیدم

 

گاه سواره توی زنجیر گاه پیاده میدویدم

 

بابا جون از این جماعت چه مصیبتا کشیدم

 

توی آغوش پدرجون خوابیدم واسه همیشه

 

آخه بی بابای خوبم زندگی هرگز نمیشه

 

بعد من انگار آوردن طبقی اون نابکارا

 

که تو اون گذاشته بودن سر نازنین بابا

 

اخه بعد مردن من تو خرابه انقلاب شد

 

وضع و حال عمه زینب بعد از اون خیلی خراب شد

 

دشمنا تا که شنیدن دختری به یاد بابا

 

گریه کرده تا دم صبح رفته با غصه ز دنیا

 

سر بابا مو آوردن تو خرابه تا بفهمم

 

که دیگه بابا ندارم تا یتیمی رو بفهمم

 

ولی من اونوقت بابامو تو بهشت باهام میدیدم

 

پاهام اونجا دیگه خوب بود دنبال اون میدویدم

 

دیگه حالا تو بهشتم من دیگه غمی ندارم

 

من سرم رو دیگه هرشب رو سینه بابام میذارم...........

شعر از خودم است..............

در این روزها و شبهای مقدس نیم نگاهی را محتاجم

که دوستی به پهنای قلب مهربانش به سوی کلبه ی ویرانه ی دل من بیندازد

پس ای مهربان

التماس دعا

آزادشده درگاه بی بی رقیه:شهرام مهدیزاده

 



 


جمعه 17 آبان 1392برچسب:, :: 21:14 ::  نويسنده : مریم



آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دنیای من و آدرس nouri58.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 15
بازدید هفته : 72
بازدید ماه : 72
بازدید کل : 56085
تعداد مطالب : 95
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1


كد موسيقي براي وبلاگ

کد زیباساز انفجار گل


(ÏÑíÇÝÊ ˜Ï ÓÇÚÊ)
                    
 
 
 

کد تغییر شکل موس

دریافت کد بارش ستاره

کد موس ستاره و قلب

کد چرخش تصاویر

دریافت کد موس حباب


kaj tasavir کد کج شدن عکسها در وبلاگ

کد گرد شدن تمام تصاویر وب